کشوری هستم که روی پیشانی پیرها دیده می شوم!

کشوری عربی است که اگر نقطه های حرف اولش

را پایین بگذاریم نام پیامبری می شود!

کدام قسم از اقسام پاک کننده های

آب است که از زمین می جوشد!

کشوری هستم که آن را می نوشند!

کدام شهر ایران است که سرش را ببری نام یک پسر می شود!

و اگر حرف بعدی را برداری یکی از صفات نیکو می شود

و اگر حرف دیگرش را هم برداری ماده ی منفجره می شود

و اگر یک حرف دیگرش را برداری واحد پول ژاپن می شود؟!

کدام خوردنی است که برعکس بنویسیم

نام ملعونی در تاریخ است؟!

کدام پاک کننده(مطهرات) است

که اگر حرف اولش را برداریم

کشنده می شود؟!

کاسه چینی آبش دو رنگ،

تو آتیش می زاری، آبش می بنده!!

کدام اعضای بدن است،

که همیشه با گلی همراه است؟!

قلعه ای است بی در،

اندر آن قلعه، قلعه ای دیگر!!

قبا سبزی از این کوچه گذر کرد

جمال خرمش ما را خبر کرد

به دل گفتم عرق چینش بدوزم

لبش خندید و عالم خبر کرد

فلزی است که اگر آن را برعکس کنیم،

با آن موهایمان را شانه می کنیم!!

فرزند پدر و مادر من است،

امّا نه خواهرم است و نه برادرم!!

غذای فرنگی است که رودی

از خوزستان در میانش است؟!

عجایب صنعتی زرد است و بی جان

دو اسم زنده دارد از دو حیوان

عجایب صنعتی دیدم رو کوزه

تو مغزش آتشی دائم بسوزه

دمش پر دود و پایش توی آبه

می قلد پشت هم، حالش خرابه!

عجایب خلقتی دیدم به دیده

درش قفل و کلیدش کس ندیده!

عجایب نوبری میرزاپسند است

که در کوه و بیابان پای بند است

کبابش کباب گوسفند است و لاکن گوشت نیست!

عجائب صنعتی دیدم در این دشت

که بی جان در پی جاندار می گشت!

عجائب صنعتی دیدم در این دشت

که آتش از میان آب می جست!

صد تا عقیق توی خونه،

بزار تو دهان دونه دونه!

شیرین است، اما طعم ندارد،

سنگین است، اما وزن ندارد!

شهری هستم که سه حرف اولم نام یکی از حشرات و

چهار حرف آخرم به معنی داستانی بلند است !!!

شهری هستم که اگر نقطه ام را از پائین

به بالا بگذاری معنی رطوبت می دهم !!!

شهری هستم که اگر دو حرف اولم را حذف کنی،

قاتل امام حسین می شوم !!!

شهری هستم که اگر حرف اولم را برداری

خورشتی خوشمزه می شود !!!

شهری است که خوردن نیمه اولش کشنده

ولی نیمه دومش را هر روز می خورند!!!

شهری است که اگر حرف اولش را

برداریم معنی لطیفه می دهد!!!

شهری هستم که از هر طرف مرا بخوانی همان می شوم.!!!

شنیده ام گنبدی بر روی داری

نه در و نه دیوار و نه حصار داری

به نازم قدرت پروردگارم

در آن گنبد بود لشکر، هزاری!

سنگی ، نه که سنگی

تخت سنگی ، نه سنگی

چهار پایی ، نه که گاوی

تخم ریزی ، نه که مرغی !!!

سنگ سفید صخره ها ، آید میان سفره ها

هر که نداند نام او ، مزه ندارد کام او !!!

سفید است اما برف نیست ،

ریشه دارد اما درخت نیست ،

خرد می کند اما آسیاب نیست !!!

سفید است ، ابر نیست

حرکت می کند ، مار نیست

دراز است راه نیست !!!

سه برادرند ، که هر چه بدوند به هم نمی رسند !!!

سرخ است و ترش ،

تنبل و شکم گنده ،

گردن داره ،

اما پا و سر نداره !!!

سر بر افلاک است

پای آن غرق در دل خاک

میوه ی آن به هم بسته

گوشت شیرین و استخوان چاک !

زنگ می زند ولی صدایش را نمی شنویم !

زردُم زبرم ،

زیر زمین معتبرم ،

کلاه سبزی به سرم !

زرد است نه زردالو ،

سرخ است نه شفتالو ،

در باغ فلان خان است ،

چاشنی بزرگان است !

روی زمین نیستم ،

یک جا نمی ایستم ،

اگر بگریم ، بهار می شود !

روی آن سفید است ،

یک خورشید کوچک درون آن است

و با آن غذا درست می کنیم !

رنگش سبز است

اما وقتی آب بیند

قرمز رنگ می شود !

راه می ره تو بیابان ،

بار می کشه فراوون ،

خار می خوره جای نون !

دو همراه و سخنگو که می باشند یکی در کار گفتگو !

دو نفر در خیابان به یکدیگر می رسند ،

که اولی پسر دومی است ،

در صورتی که دومی پدر اولی نباشد ،

این دو نفر چه نسبتی با هم دارند !

دو حرف میم الفبای مبارک

خرابی ها کند آنچه بخواهد

ولی آخر به صبر و بردباری

خرابی های او گردد مبارک!

دو حرف از سر کوه بردار

و پس بگیر آنچه را می کشند از کمان

چو این دو را با هم آمیختی،

اگر تشنه ها می خورند آب از آن !

دمش را می گیرند و از دهانش خون می ریزد !

دست داره و پا نداره ،

شکمش پاره است و جان نداره !